جدول ۲-۵: منابع کمی و کیفی حاصل از پیاده سازی مدیریت دانش (برگرن، ۱۹۸۵: ۲۳۲)
مزایای به کارگیری ابتکار عملهای مدیریت دانش، از سطح فنی گرفته تا سطح استراتژیک، بر فرهنگ و بهرهوری کل سازمان مؤثر خواهد بود. از دیگر مزایای مدیریت دانش میتوان به موارد زیر اشاره نمود (انتظاری، ۱۳۸۵: ۳۹):
۱- جهتگیری استراتژیک:
استفاده از فرهنگ تسهیم دانش، خلاقیت و نوآوری را ارتقا داده و در نتیجه بر جهت استراتژیک تأثیر میگذارد.
۲- جلوگیری از هزینهها و هدر رفتن سرمایههای ذهنی:
جذب دانش ضمنی، این اجازه را به سازمان میدهد تا آن دانش را بکار ببرد تا فرآیندها را برای کاربردها ی آتی حفظ کند و هزینههای آموزش مجدد کارکنان و ایجاد مجدد متخصصان در زمینه دانشی که از بین رفته است را از میان بردارد.
۳- اثربخشی سازمانی:
ابزارها، الگوها، بهترین کاربردهای مدیریت دانش که با فرهنگ تسهیم دانش همراه است، یک محیط همکاری شکل داده و اثربخشی سازمانی را افزایش میدهد.
۴- تحقق نیاز برای جهانی شدن:
عملیاتهایی که از نظر جغرافیایی پراکندهاند، چالشهای خاصی را در زمینه فرهنگی و مدیریت دانش میطلبد. سازمانهایی که دارای فرهنگ اثربخشی در زمینه مدیریت دانش هستند می توانند به روحیه آنها و ما خاتمه داده و منابع پراکنده را حداکثر کنند.
۵- بهبود پاسخ رقابتی:
توانمند ساختن سازمانها برای پاسخگویی به تغییرات بازار و زمان سریع ارائه محصولات جدید به بازار
۶- اثربخشی شغلی:
به کارگیری یک زیرساخت مدیریت دانش، محدودیتهای سنتی را از بین بدره و تسهیم دانش را میان کارکنان افزایش داده و در نتیجه اثربخشی شغلی را افزایش میدهد.
۲- ۲-۱۴ کاربرد مدیریت دانش در تصمیمات راهبردی:
فرآیند تصمیمگیری مدیریتی دارای ماهیت پویاست که منعکس کننده همافزایی موجود است که میتواند در خلال یک فرآیند به وقوع بپیوندد. این همافزایی میتواند در شرایطی که مدیران مجبور هستند تصمیمات استراتژیک اتخاذ نمایند، نقش مهمی را داشته باشد زیرا میتواند پایه موفقیت سازمانی باشد. مدیریت دانش میتواند به دقت برای تعریف یک مشکل تصمیمگیری استفاده قرار گیرد، عناصر تصمیمگیری را معین نماید و آنها را به صورت کلی درآورد و این میتواند به عنوان مثال ناشی از نیاز سازمان به حل مشکلات پیچیدهای باشد که زائیده اهداف متناقض است. در یک موقعیت تصمیمگیری ساختارمند، مدیریت دانش میتواند برای اکتشاف تعاملی مجموعهای از اهداف با گزینههای استراتژیک، به قدر کافی مؤثر باشد.
یک چنین تحلیل اکتشافی میتواند منجر به درک عمیقتری از موقعیت تصمیمگیری گردد. بعضی اوقات مدیران گزینههای استراتژیک خود را بر مبنای اطلاعات ناقص و سطح بالایی از عدم قطعیت، فرمولبندی میکنند زیرا آنها از تمام مزایای یک سیستم هوشمند استفاده نمیکنند. در این شرایط، سیستم حمایت از تصمیمات استراتژیک میتواند نقش مهمی ایفا کند. تجزیه و تحلیل فرمولبندی استراتژی برای درک نقش حساس مدیریت دانشضروری است.
در هنگام اتخاذ تصمیمات استراتژیک، این نکته را که سازمان یک موجودیت نظاممند می باشد به رسمیت میشناسد زیرا تأثیر این تصمیمات در تمام قسمتهای عملکرد حساس میگردد. به علاوه، پیشبینی خصوصیات محیطی آینده و ارزیابی تهدیدها و فرصتهای موجود در آن ضروری است. بسیاری از سازمانها نمیدانند که چگونه از برتریهای رقابتی، منابع، دانش، تکنولوژی و عوامل هوشمند استفاده کنند. مدیران مجبورند که زمینه رو به رشد مدیریت دانش را درک نمایند. و بر سیستمهای مبتنی بر دانش و استفاده رقابتی آنها تأکید نمایند. این چالش که سازمانهای مدرن با آن روبهرو هستند، خواهد توانست دانش پراکنده عوامل هوشمند آنها را که به صورت سیستمهای مجازی کار میکنند، به مخزن ساختارمندی از دانش تبدیل نمایند.
بعضی از سازمانها از نظامهایی استفاده میکنندکه مقصد آنها حصول به اطلاعات ضروری، ذخیره آنها در پایگاهها و اجازه دادن به عوامل هوشمند برای استفاده از آنها میباشد و اینگونه فرآیند تصمیمگیری را میتوان به بهترین وجه ارتقا بخشید.
تحقیقاتآینده درباره ارتباط بین مدیریت استراتژی و تکنولوژی اطلاعات باید به دقت، استفاده از مدیریت دانش و سیستم حمایت از تصمیمگیری را به عنوان یک تلاش متداول برای حمایت از تصمیمات استراتژیک به طور مناسب بررسی کند (کارنیو، ۱۳۸۳: ۴۲).
۲- ۲- ۱۵ چالشهای مدیریت دانش و مهارتهای برطرف نمودن آن:
پیتر سنج [۶۶]دو سؤال را مطرح میکند و بیان میدارد که این دو سؤال از چالش برانگیزترین سؤالهای مدیران در دو دهه آینده قلمداد میشوند (جعفری، کلانتر، ۱۳۸۲: ۲۷).
۱) انسانها چگونه دانش را تولید میکنند؟
۲) این دانش چگونه در بین سایرینی که نقشی در تولید نداشتند، منتشر میشود؟
مدیریت دانش به سازمان، این توانایی را میدهد تا از طریق جمعآوری دانش سازمانی اثربخشی خود را افزایش دهد. این امر توانایی بشر را برای افزایش کارایی و بلوغ، از طریق جمعآوری افکار و تجارب نشان میدهد.
مدیریت دانش، بیشتر به شرکتهایی که در زمینههای پر دانش فعالیت میکنند مربوط میشود.
شرکتهای مشاوره، بهترین نمونه سازمانهایی هستند که به طور مستقیم به فروش دانش میپردازند. با این حال شاخصهای معینی برای پی بردن به توانایی سازمانها در ایجاد، انتشار و به کار بردن دانش وجود دارد.
دمارست[۶۷] (۱۹۹۷) شش پرسش کلیدی را مطرح میکند که یک سازمان برای مشارکت مؤثر در مدیریت دانش ناگزیر از پاسخ دادن به آنها است. این پرسشها به طور خلاصه مربوط میشوند به (آذری، ۱۳۸۰: ۴۶).
۱) میزان تکامل نظامهای دانش در شرکت
۲) ایجاد، انتشار و کاربرد دانش در درون شرکت
۳) نقش فناوری اطلاعات در برنامه مدیریت دانش
۴) نحوه سازماندهی مدیریت دانش توسط شرکت
۵) فرهنگ، کردارها و باورهای مدیران پیرامون ارزش، مقصود و نقش دانش.
۶) نوع مزیتهای راهبردی و تجاری شرکت می تواند از کاربرد مؤثر مدیریت دانش انتظار داشته باشد.
یک مشکل عمده این است که چگونه میتوان افراد درون سازمان را مجاب، مجبور یا هدایت به تسهیم اطلاعات کرد یا اینکه به نحو دیگری آنان رابه این کار واداشت. این امر مسألهای عمده در مدیریت تغییر است و چالش های رهبری جدی را برای یک مدیر ارشد دانش [۶۸]پیش میآورد. آموختن و تسهیم اطلاعات مؤثر، نیازمند تغییر فرهنگی در صورت سازمان، عملکردهای نوین مدیریتی، تعهد مدیریت ارشد پشتیبانی فنی است (آذری، ۱۳۸۰: ۴۶).
از بین تمامی ضرورتهایی که به منظور انجام موفق فعالیتهای مدیریت دانش به منظور تسهیل در امر مشارکت، یادگیری و ایجاد دانش انجام میشود، فرهنگ دارای اهمیت بسیاری است. بسیاری از دانشمندان بیان میکنند که تغییر فرهنگ در راستای مدیریت دانش از مشکلترین کارها و موانع پیش رو و از چالشیترین مباحث میباشد. لذا سازمانها برای توسعه و تقویت مدیریت دانش باید پنج مهارت عمده را کسب کنند، از جمله:
– قدرت حل نظام مند مسأله
– توانایی کسب تجربه از موفقیت دیگران
– به کارگیری تجارب گذشته و فعلی
– الگوبرداری از سازمانهای موفق
– توانایی انتقال مؤثر دانش در تمامی سطوح
به نظر میرسد کسب هر یک از این مهارتها نیازمند فرآیندی پیچیده و تا حدودی دشوار است. به طور کلی برای کسب این پنج مهارت باید به سه موضوع حل مسأله، جذب دانش از منابع درون سازمانی و برون سازمانی و یادگیری اشاره کرد.
برای دانلود متن کامل این فایل به سایت torsa.ir مراجعه نمایید. |