عوامل ذکر شده فوق به طور جداگانه و در قالب یک سیستم فراهم کنندۀ زمینههای رقابت پذیری شرکتهاست. بدیهی است شرکتها در کشوری که سریعترین امکان جهت توسعه تخصص گرایی را در کسب دانایی و مهارت به آنها اعطا کند و آنها را به سوی گسترش مزیتهایشان هدایت نماید، به مزیت رقابتی دست مییابند.
پورتر عوامل مورد اشاره را در قالب یک الگوی به هم پیوسته در نظر گرفته و آن را تحت عنوان مدل الماس ملی مطرح کرده است. اجزای مدل پورتر به طور دو طرفه و پویا به هم مرتبط است و هر عامل در تقویت یا تضعیف عامل دیگر مؤثر است؛ به نحوی که مزیت در یک عامل میتواند در سایر عوامل نیز ایجاد مزیت کرده یا آن را بهبود ببخشد، هر چند ممکن است صنایعی خاص با یک یا دو عامل به مزیت رقابتی دست یابند، ولی این صنایع عمدتاً وابسته به منابع طبیعی بوده و بر اساس فن آوریهای سطح پایین فعالیت میکنند و معمولاً چنین مزیتهایی بیثبات و آسیبپذیرند، زیرا به سرعت در سطح جهانی توسط رقبا منتقل و جایگزین میشوند.
الف) مناسب بودن شرایط عوامل تولید
در مدل پورتر، عوامل تولید فراتر از عوامل سنتی، شامل نیروی کار، سرمایه و زمین بوده و شامل پنج عامل منابع انسانی، منابع طبیعی، منابع دانش، منابع سرمایهای و زیر ساختهاست. منابع مزبور پویا بوده و در نتیجه افزایش مییابد، خلق میشود و در آنها تخصص ایجاد میشود. در خلق مزیت، تحقیق و توسعه از اهمیت بسزایی برخوردار بوده و ماندگاری یک کشور در صحنه رقابت جهانی را تعیین میکند.
فراوانی عوامل تولید اعم از نیروی کار، سرمایه، منابع طبیعی و زیر ساختها اگر چه مزیت نسبی و موروثی را برای یک کشور فراهم میکند، اما آنچه بیش از فراوانی عوامل تولید بر مزیت رقابتی مؤثر است، نحوه و چگونگی به کارگیری کمی و کیفی این عوامل است و کشورهایی وجود دارند که بدون در اختیار داشتن این عوامل، با مدیریت ترکیب بهینه آنها به قدر کافی کارآیی بیشتری در استفاده از این عوامل ایجاد کرده اند.
از دیدگاه پورتر این عوامل شامل دو دسته است: ۱- عوامل تولید اولیه نظیر منابع طبیعی، آب و هوا، موقعیت جغرافیایی، نیروی انسانی ساده و ماهر و سرمایه که معمولاً به طور طبیعی به ارث برده میشوند و معمولاً به دلیل امکان دسترسی به آنها در سطح جهان به واسطه پیشرفت ارتباطات و حمل و نقل از اهمیت سنتی آنها کاسته میشود. این عوامل معمولاً در صنایع مبتنی بر کشاورزی و صنایع سنتی با نیاز اندک به مهارت و فنآوری روبرو هستند و بیشتر بر مزیت نسبی تأکید دارند تا مزیت رقابتی. ۲- عوامل تخصصی و مهارتی کمیاب که از طریق کارآیی در فن آوریهای پیشرفته، خلاقیت و نوآوری و پیچیدگی در فرآیندها و پیشگام بودن در اختراعات تحصیل میشوند و عامل ایجاد مزیت رقابتی برای شرکتها هستند.
منابع انسانی: کیفیت نیروی کار موجود و مهارتهای آنها، سطوح دستمزد، و اخلاق کاری، عوامل منابع انسانی یک ملت را تشکیل میدهد. کشورهایی که دارای کارگران ارزان و فراوانند، در تولید محصولاتی که نیاز به تعداد زیادی کارگر با مهارتهای سطح پایین دارد، دارای مزیتهای مشخصیاند. از طرف دیگر، این کشورها در تولید محصولاتی که نیاز به کارگران با مهارت بالا و بدون نظارت داشته باشد، معمولاً دارای عدم مزیتند.
منابع فیزیکی: موجود بودن، کمیت، کیفیت و هزینه زمین، آب، معادن، و سایر منابع طبیعی، منابع فیزیکی یک کشور را تشکیل میدهد. این گروه از عوامل شامل اندازه و محل جغرافیایی کشور نیز میشود، زیرا نزدیکی به بازارها و منابع عرضه و هزینههای حمل و نقل جزء عوامل راهبردی و مهم محسوب میشود. روشن است که این عوامل، از مزیتها و یا عدم مزیتهای مهم صنایعی است که به منابع طبیعی وابستهاند.
منابع فنی و علمی: موجود بودن دانش علمی، فنی، و اقتصادی در یک کشور که دارای جمعیت قابل ملاحظه ای است، به معنی غنی بودن آن کشور از نظر این منابع است. وجود این عوامل معمولاً تابعی از میزان امکانات تحقیقاتی و دانشگاهی در بخش دولتی و خصوصی است که در داخل کشور به فعالیت مشغول است. این عوامل برای موفقیت در تولید کالاها و خدمات پیچیده و انجام بازرگانی در بازارهای پیشرفته مهمند. وجود این عوامل به طور مستقیم عامل رهبری آلمان در صنایع پتروشیمی در طول ۱۵۰ سال اخیر بوده است، زیرا در این کشور به برنامههای دانشگاهی پیشرفته در شیمی، مجلات علمی سطح بالا، و آموزش فنی و حرفه ای توجه زیادی میشود.
منابع سرمایهای: موجود بودن، حجم، هزینه و نوع سرمایه در دسترس صنایع در کشورهای مختلف متفاوت است. نرخ پس انداز در یک کشور، نرخ بهره، قوانین مالیاتی، و کسر بودجه دولت بر روی این عوامل اثر میگذارند. صنایع فعال در کشورهایی که در آنجا هزینه سرمایه کم است، در مقایسه با صنایع موجود در ممالکی که هزینه سرمایه نسبتاً بالاست، در بعضی موارد دارای مزیتهای تعیین کننده ای هستند.
شرکتهایی که هزینه سرمایه بالایی را میپردازند، اغلب قادر نیستند در بازارهایی که رقبای آنها میتوانند قیمتهای خود را در سطح پایینی نگه دارند، به فعالیت ادامه دهند. در چنین حالتی شرکتها باید هزینه سرمایه زیادی را بپردازند. یا باید نرخ بازگشت سرمایه پایینی را بپذیرند و یا این که از آن کشور خارج شوند.
زیر ساختارها: زیر ساختارها شامل نظام بانکی، نظام درمانی، نظام حمل و نقل، نظام ارتباطات و موجود بودن و هزینه استفاده از آنها در یک کشور است. صنایع پیشرفتهتر برای کسب موفقیت بیشتر وابسته به زیرساختارهای پیشرفته اند.
عوامل تولید ابتدایی در برابر عوامل تولید پیشرفته: عوامل تولید را میتوان به عوامل ابتدایی مانند طبیعی و نیروی کار ساده، یا عوامل پیشرفته مانند نیروی انسانی بسیار تحصیلکرده و زیر ساختار ارتباطات پیشرفته طبقهبندی کرد. وجود عوامل تولید ابتدایی به ایجاد مزیت رقابتی پایدار بینالمللی منجر نمیشود. برای مثال، نیروی کار ساده و ارزان یک مزیت ملی موقت است و با بهبود اوضاع اقتصادی کشور و افزایش درآمد ملی اثر آن از بین میرود. عوامل تولید پیشرفته که به مزیت رقابتی رقابتی پایداری منجر میشود، کمیاب تر بوده و جهت ایجاد آن به سرمایهگذاری مداومی نیاز است.
عوامل تولید عمومی در برابر عوامل تولید تخصصی: عوامل تولید را میتوان به عوامل عمومی، مانند نظام جادهای مناسب و عوامل تخصصی، مانند نظامهای آموزشی مناسب طبقه بندی
کرد. عوامل تولید عمومی پیش نیاز ایجاد مزیت رقابتی است، اما با وجود این، جهت ایجاد مزیت رقابتی پایدار نیاز به توسعه عوامل تولید تخصصی است. برای مثال، مزیت رقابتی صنعتی روبات در ژاپن با ایجاد دورههای دانشگاهی مناسب ایجاد شده است.
مزیت رقابتی ممکن است به صورت غیرمستقیم توسط کشورهایی که در بعضی از عوامل دارای عدم مزیتند، ایجاد شوند. برای مثال، فقدان نیروی کار مناسب در یک کشور ممکن است شرکتها را مجبور کند تا اشکالی از خود کارسازی (مکانیزاسیون) را ایجاد نمایند که برای آنها مزیتهایی را ایجاد کند. برای مثال، ژاپن که با کمبود مواد خام مواجه است، سرامیک صنعتی پیشرفتهای را تولید کرده که از نظر نوآوری در جهان پیشتاز است.
ب) شرایط تقاضا
ماهیت تقاضا در یک کشور برای خدمات و کالای یک کشور یا صنعت مهم است. شرایط حاکم بر تقاضای داخلی هر کشور برای تولیدات داخلی، میتواند در رقابتپذیری بینالمللی تأثیرگذار باشد. میزان توجه به ترکیب نیازهای خریداران داخلی، اندازه بازار و الگوی رشد آن، شبکه توزیع و غیره همگی به عنوان عوامل زمینه ساز برای رقابتپذیر یک کشور و کشور در بازارهای جهانی محسوب میشود. کشورها در صورتی به مزیت رقابتی دست مییابند که خریداران داخلی از یک طرف و وجود رقبای خارجی از طرف دیگر باعث افزایش کارآیی و نوآوریهای توسط شرکتهای داخلی (حتیالامکان سریعتر از رقبای خارجی) خواهد شد. همان گونه که قبلاً نیز ذکر شد، اندازه و میزان رشد تقاضای داخلی در تحصیل مزیت رقابتی بسیار اهمیت دارد، اما روشهایی وجود دارد که در اقتصادهای کوچک، بازارهای خارجی هدف گیری شوند و به تقاضاهای بینالمللی پاسخ داده شوند که این فعالیت بیشتر توسط شرکتهای چند ملیتی شکل میگیرد.
- ترکیب تقاضا در کشور: ترکیب تقاضا در کشور معین میکند که شرکتها چگونه نیازهای خریداران را درک میکنند و به آنها پاسخ میدهند. مزیت رقابتی وقتی حاصل میشود که تقاضا در یک کشور به شرکتهای محلی (در مقایسه با رقبای خارجی) تصویر بهتری از نیازهای خریداران ارائه میکند.
وقتی که شرکتهای ملی برای نوآوریهای سریع و به دفعات زیاد تحت فشار خریداران قرار داشته باشند، این مزیت افزایش مییابد. واقعیت این است که وقتی شرکتها به تقاضاهای داخلی حساسیت بیش تری داشته باشند و به آن پاسخ مناسب بدهند، و این تقاضاها نشان دهنده تقاضای جهانی باشد، شرکت از بقیه رقبا پیشی خواهد گرفت.
- اندازه و الگوی رشد بازار داخلی: اگر ترکیب تقاضای داخلی پیچیده و نشان دهنده تقاضای خارجی باشد، این خصوصیات از اهمیت ویژهای برخوردار است. هنگام دادوستد با بازارهای آشنا و مناسب، بازارهای بزرگ داخلی فرصتهای خوبی را برای یادگیری و دستیابی به صرفه جویی ناشی از تولید انبوه عرضه مینمایند. وقتی بازار داخلی برای جذب ظرفیت اضافه شده کافی باشد، نگرانی کمتری نسبت به سرمایهگذاری در تسهیلات تولیدی بزرگ و برنامههای تحقیق و توسعه گران قیمت وجود دارد. در صورتیکه تقاضای داخلی نشاندهنده تقاضای خارجی باشد و شرکتها تنها خود را متعهد به تأمین نیازهای بازارهای محلی نکنند، وجود برنامهها و تسهیلات تولیدی بزرگ در رقابت جهانی یک مزیت است.
رشد سریع بازار محلی در شرکتها انگیزه لازم را برای سرمایهگذاری و احداث تسهیلات تولیدی بزرگ فراهم میکند. برای مثال، رشد سریع بازار داخلی در ژاپن در شرکتها انگیزه لازم را برای سرمایهگذاری سنگین در تسهیلات خودکارسازی جدید ایجاد کرد. تقاضای داخلی اگر با تقاضای بینالمللی همزمان شود، در شرکتهای محلی مزیت رقابتی بهتری را جهت فعالیت سریع تر نسبت به رقبای خارجی فراهم میکند. علاوه بر این، اشباع سریع بازار داخلی به شرکت فشار وارد آورده تا وارد بازارهای بینالمللی شود و نوآوری کند اگر اشباع بازار با رشد سریع بازارهای خارجی همزمان شود، از اهمیت ویژهای برخوردار خواهد بود.
- هدایت تقاضا و سطح بینالمللی بودن آن: ابزارهایی که توسط آن تقاضای داخلی کشور، خدمات و کالاهای تولیدی را به بازارهای خارجی هدایت میکند، سومین جنبه شرایط تقاضاست. موضوع مورد بررسی در اینجا آن است که آیا افراد و عوامل تجاری که به خارج مسافرت میکنند، در آنجا متقاضی کالاها و خدمات کشور خود هستند یا خیر؟ موضوع مرتبط دیگر آن است که آیا خارجیان برای آموزش، تفریح، تجارت و یا تحقیقات به یک کشور سفر میکنند یا نه؟ ممکن است این افراد پس از بازگشت به کشور خود، کالاها و خدماتی را که با آن آَشنا شدهاند، درخواست کنند. روابط حرفه ای، علمی، و سیاسی بین کشورها نیز نتایج مشابهی دارد.
د) راهبرد، ساختار و وضع رقابتی شرکت
اختلافات بین سبکهای مدیریتی، مهارتهای سازمانی، دیدگاهای راهبردی، و فشردگی رقابت داخلی برای شرکتهایی که در صنایع مختلف فعالیت میکنند، مزیت یا عدم مزیتهایی را ایجاد میکند. رویهها و رویکرهای مدیریتی و همچنین ساختارهای مختلف شرکتی در حوزههای مختلف وجود دارد که تعیین کننده موفقیت یا عدم موفقیت شرکت، نوع روابط با مشتریان، نیروی کار و غیره است. همچنین شرایط و سازو کارهای حاکم بر یک کشور، از طریق وضع مقررات دولتی بر شیوه مدیریت، اختیار و مسئولیت و غیره تعیین کننده اند. اما عوامل نظیر ساختار مالکیت، نوع مالکیت (خصوصی یا دولتی)، ماهیت و نحوه اداره شرکت و فرایندهای انگیزش کارکنان و مدیران شرکت در تحقق اهداف، نقش تعیین کننده دارند.
رقابت داخلی و عدم وجود ساختاری انحصاری در صنعت، دارای ارتباط مستقیم با مزیت رقابتی است. رقبای محلی همدیگر را به سوی هزینههای کمتر، بهبود کیفیت، تولید کالا و خدمات جدید با فرایندهای بهتر، سوق میدهند؛ بنحویکه به تدریج با این تمرین داخلی، خود را برای رقابت در عرصههای جهانی آماده میکنند. اما در زمینه صنایعی که در وضعیت انحصاری قرار دارند، این شرکتها با تکیه بر بازار داخلی و بدون فشارهای رقابتی از ناحیه رقبا، تعیینکننده قیمت یا کیفیت داخلی کالا هستند، لذا از تلاشهای نوآورانه و کارآیی در فعالیت باز میمانند و به تدریج به بخشهایی غیرکارآ مبدل میشوند، در حالی که وجود رقابت داخلی مکفی، به از میان رفتن نگرش وابستگی صرف به مزیتهای عوامل کمک میکند و آنها را به سوی نگرش ابداع و نوآوری و کارآیی در فعالیتها برای ماندن در بازار سوق خواهد داد. در چنین شرایطی هزینه و کیفیت در رقابت داخلی با رقبا بهبود یافته و امکان استفاده از مزیتهای رقابتی فراهم میشود. از طرفی وجود فضای رقابتی در داخل موجب بهرهگیری کامل و ایجاد صنایع مرتبط و نهادهای پشتیبان خواهد شد. نهادهای پشتیبان با گردش آزاد و رقابتی اطلاعات و تجربیات، روشها و اشکال جدید تجارت و تولید را ابداع میکنند. به کارگیری روشهای جدید اقدام کنند. آنها برای رهایی از شیوههای سنتی محافظه کارانه در تعامل با رقبای خارجی ایدهها را تقلید و بعضاً بهبود میبخشند. در اثر این جابهجایی در کارکنان، گردش دانش و مهارت در سطح صنعت و در مقیاس ملی ارتقا یافته و میزان نوآوری در صنعت افزایش و رقابتپذیری گسترش مییابد.
احتمالاً، رقابت داخلی قدرتمندترین تأثیر را بر روی مزیت رقابتی دارد. رقابت داخلی صنعت را به صورت پویا نگاه میدارد و فشارهای مداومی را برای بهبود و نوآوری وارد میآورد. رقابت محلی موجب میشود شرکتها کالاهای جدیدی را توسعه دهند، محصولات موجود را بهبود بخشند، هزینهها و قیمتها را پایین نگاه دارند، فنآوریهای جدید را توسعه داده، و کیفیت و خدمات را بهبود بخشند. رقابت با شرکتهای خارجی فاقد این فشردگی است. رقبای داخلی باید برای سهم بازار، استخدام کارکنان با تجربه و متخصص، پیشرفتهای تحقیق و توسعه، و ایجاد تشخص در بازار داخلی، با یکدیگر مبارزه کنند. بالاخره، رقابت داخلی قوی، شرکتها را تحت فشار قرار میدهد تا برای پشتیبانی از توسعه فعالیتها و سرمایهگذاری در تحقیق و توسعه، بازارهای بینالمللی را مورد توجه قرار دهند. فقدان رقابت در بازار داخلی موجب میشود شرکتها در بازار داخلی احساس رضایت کنند و در نهایت در بازارهای جهانی غیررقابتی شوند.
تعداد رقبای داخلی مهم نیست، بلکه فشردگی رقابت و کیفیت آنها از اهمیت ویژه ای برخوردار است. موضوعی که باید مورد توجه قرار گیرد، آن است که برای توسعه رقابت، همواره شرکتهای جدیدی باید ایجاد شوند تا شرکتهای قدیمی در مورد موقعیت خود، و کالاها و خدمات عرضه شده، احساس راحتی نکنند. ورود شرکتهای جدید به صنعت موجب ایجاد دیدگاهها و شیوههای جدیدی در فرایند عملیات صنعت میشود. آنها غالباً قسمتهای جدیدی از بازار را که شرکتهای موجود موفق به شناسایی آن نشدهاند، تعریف و جهت برآوردن نیازهای آنان اقدام میکنند.
سایر عوامل مؤثر بر الماس ملی: دو عامل دیگر که در مدل پورتر جهت ارزشیابی مزیت رقابت ملی باید مورد توجه قرار گیرد، شانس و نقش دولت است. علاوه بر این، نیروهای غیربازاری نیز وجود دارند که بخشی از محیط هستند و باید علاوه بر نقش دولت و یا شانس مورد ملاحظه قرار گیرند.
و) شانس
شانس نقش مهمی را در ایجاد محیط رقابتی ایفا میکند. شانس عبارت است از : اتفاقاتی که خارج از کنترل شرکتها، صنایع، و معمولاً دولتها قرار دارد. عواملی که نقش عمده ای در ایجاد شانس ایفا میکند، عبارت است از: جنگ و وقایع پس از آن، پیشرفتهای فنآورانه عمده، تغییرات ناگهانی و عمده در هزینههای عوامل (مانند بحران انرژی) تغییرات شدید در نرخ ارز، و غیره.
شانس از اهمیت ویژهای برخوردار است، زیرا بعضاً موجب میشود تا ملتها و شرکتهایی که فاقد مزیتهای رقابتی لازمند، رشد کرده و حتی رهبری صنعت را در دست گیرند. شانس میتواند باعث تغییر شرایط الماس ملی شود. با این حال، کشورهایی که دارای بهترین الماس ملی اند، احتمالاً بیشتر از این وقایع بهرهبرداری میکنند و آنها را به مزیت رقابتی تبدیل میکنند. برای مثال، محققان کانادایی هر چند برای اولین بار موفق به تولید انسولین شدند، اما نتوانستند آن را به صورت یک محصول رقابتی در سطح بینالمللی عرضه کنند. شرکتهای امریکایی و دانمارکی به علت خصوصیات «الماسهای» ملی خود قادر به انجام این کار شدند.
عامل رویدادهای اتفاقی یا شانس خارج از حیطه اثرگذاری و اختیار صنایع و بعضاً دولتهاست. اختراعات تحول زا، فن آوریهای با اهمیت، تغییرات غیرمنتظره در هزینهها (نظیر شوکهای نفتی) یا بحران جنوب شرق آسیا، نوسان در تقاضا یا تولید جهانی، ملی و منطقهای، تعارضات سیاسی و جنگها و برخوردهای نظامی از آن جمله است که به واسطه فراهم کردن زمینههای مناسب تغییر در سطح مزیتهای رقابتی، بر میزان رقابتپذیری تأثیر گذارند که بعضاً این وقایع میتواند موجب افزایش، کاهش و حتی از بین رفتن مزیت رقابتی یک صنعت در یک کشور شود. به عنوان مثال، اختراع یک شیوه حرارتدهی با فنآوریهای جدید در دهه ۱۹۷۰ در ایتالیا، برای صنعت کاشی و سرامیک، موجب کاهش هزینههای مصرف گاز تا ۵۰ درصد و کاهش زمان بری حرارت دهی از ۱۸ ساعت به ۵۰ دقیقه و در نتیجه کاهش هزینههای کارگری به همین نسبت و چند برابر شدن تولید با کیفیتی مناسب شد.
هـ ) نقش دولتها
با این که اغلب گفته میشود دولتها نقش تعیین کنندهای در ایجاد مزیت رقابتی در سطح ملی ایفا میکنند، اما در حقیقت این طور نیست، بلکه آنها نفوذ (غیر) مستقیمی بر روی عوامل تعیین کننده دارند. دولت به صورت غیرمستقیم از طریق سیاستهای پولی و مالی به طور غیر مستقیم، به عنوان خریدار عمده کالاها و خدمات، بر روی شرایط تقاضا اثر میگذارد. دولت به عنوان سیاستگذار موضوعات کارگری، آموزش، تشکیل سرمایه، منابع طبیعی، و استاندارهای کالا، بر روی منابع اثر میگذارد. دولت با توجه به وظیفهاش به عنوان تنظیمکننده بازرگانی، بر روی رقابت و محیط رقابتی اثر میگذارد. برای مثال، دولت به بانکها و شرکتهای تلفن اعلام میکند چه کارهایی را میتوانند انجام دهند و چه اموری را نباید پیگیری کنند. دولت با تقویت عوامل تعیین کننده، مزیت رقابت شرکتها را در داخل کشور بهبود میبخشد. به عبارت دیگر، دولت میتواند مزیت رقابتی را بهبود بخشد و یا آن را کاهش دهد، اما نمیتواند نسبت به ایجاد آن اقدام کند.
جدول ۴-۲- عوامل تعیین کننده مزیت رقابتی ملی
دانلود متن کامل پایان نامه در سایت jemo.ir موجود است |