
توسعه صادرات
یکی از راههای مقابله با متکی بودن اقتصاد کشورها بر درآمدهای صادرات تک محصولی، توسعهی تولیداتی است که ضمن بهبود وضع اقتصاد داخلی سبب افزایش میزان و نوع صادرات شود (وظیفه دوست و زرین نگار، 1387، ص 4). هدف از توسعه و ترویج صادرات در واقع، بهبود اوضاع اقتصادی یک کشور و به تبع آن بهبود استانداردهای زندگی مردم آن کشور میباشد. توسعهی صادرات را میتوان از طریق افزایس حجم صادرات، تنوع در محصولات صادراتی و یا بازارهای هدف صادراتی انجام داد. نکتهای که در اینجا باید به آن توجه داشت این است که دستیابی به این اهداف، خود نیازمند بسیج منابع مورد نیاز، ارتقای سطح شیوهی مدیریت و فناوری محصولات و غیره در محیط کسب و کار ملی است. از این رو اهداف قابل دستیابی میباشند اما برای شرکتهای موچک و متوسط به دلیل دست نیافتن به منابع مورد نیاز دستیابی به اهداف فوق الذکر، ماهیتی سخت دارند (قره چه و شمشیری، 1389، ص 66).
به دلیل اهمیت صادرات، دولتها معمولا اقدام به حمایت از فعالیتهای صادراتی شرکتها با به کارگیری مشوقها و برنامههای حمایتی میکنند که به برنامههای تشویق صادرات، معروف میباشند. هدف از ارائهی این خدمات و تلاشها، کمک به شرکتهای فعال در یک قلمروی اقتصادی برای شروع و یا ادامهی فعالیت های بین المللی (صادرات) است. یک گروه از این برنامهها برای شرکتها، اطلاعات تجاری و صادراتی فراهم می کنند، برخی دیگر با هدف ایجاد یا افزایش انگیزه ی شرکتها برای صادرات ارائه می شوند و بخش مهمی نیز شامل حمایتهای مالی و عملیاتی (مانند تامین مالی صادرات، بیمهی صادرات، آموزش حمل و نقل صادرات، بازاریابی صادرات، اجرای ماموریتهای تجاری خارجی، ایجاد روابط تجاری با تجّار خارجی) میشود (حسینی و همکاران، 1395، ص 22).
2-1-9-1) نقش سیاست های توسعه صادرات در عملکرد صادرات
سرینگ هاوس و راسان[1] (1990) مطرح کردند که برنامههای توسعهی صادرات، اثرات غیرمستقیمی بر روی فروش صادراتی دارند، ایشان به توسعهی صادرات به منزلهی بهبود صادرات شرکتها و در نهایت افزایش فرصت این شرکتها برای موفقیت در بازارهای بین المللی نگریستهاند. کاووسگیل[2] (1990) متوجه شد که اهداف برنامههای توسعهی صادرات براساس بین المللی کردن شرکتها تغییر میکنند و شرکتها مطابق با آن بخشبندی میشوند. سطح بین المللی کردن شرکت به عنوان عاملی حیاتی در توسعه ی برنامههای مناسب شناسایی شدهاند. با بررسی مطالعات پیشین این نتیجه حاصل میشود که ارتباط مثبتی بین برنامههای توسعهی صادرات و عملکرد شرکت وجود دارد. به عنوان مثال: فعالیت نمایشگاهها و هیأت های تجاری منجر به سطوح بالاتری از عملکرد میشوند، به دلیل اینکه به مدیران این امکان را میدهند که به سرعت اطلاعاتی درخصوص بازار صادرات و فرآیند صادرات به دست آورند (سرینگهاوس و راسان[3]، 1991، ص 3).
کاتسیلیس[4] و همکاران (1996) متوجه شدند که سیاستهای توسعهی صادرات ملّی، ارتباط مثبتی با عملکرد صادرات شرکتها دارند. زینکوتا[5] (1960) مدلی را ارائه داد که نشان میدهد چگونه برنامههای توسعهی صادرات بر روی عملکرد صادرات شرکت تاثیر میگذارد. مطابق با این مدل، کمکهای صادراتی فقط به طور مستقیم بر روی عملکرد صادرات اثر می گذارد. این برنامهها به عنوان ابزاری برای افزایش قابلیتها، شایستگیهای مدیریتی و سازمانی نگریسته شده است.
- صلاحیتهای سازمانی شامل: تواناییهای تحقیق، آگاهی از بازار، ارتباطات، منابع انسانی و فناورانه میباشد.
- صلاحیتهای مدیریتی شامل: آموزش، تبلیغات بین المللی، تخصص، گرایش و تعهد بین المللی میباشد.
به طور کلی، برنامههای تشویق صادرات را به سه گروه برنامههای تشویق مالی (شامل: معافیتهای مالیاتی، وام های صادراتی، مجوز جانشین کردن مواد اولیه وارد شده و بیمهی صادرات)، برنامههای کمکهای فنّی (ترفیع بازاریابی در کشورهای هدف، کمک وارداتی به صادرکنندگان و حمایتهای حمل و نقل صادراتی) و سایر مشوقها (اصلاح بروکراسی و جوایز صادراتی) دسته بندی کردهاند (حسینی و همکاران، 1395، ص 25).
ابی و اسلاتر[6] (1995)، عوامل تاثیرگذار بر عملکرد صادراتی را به عوامل مربوط به محیط بیرونی و عوامل مربوط به محیط درونی بخش بندی کرده اند. به زعم ایشان، عملکرد صادرات تحت تاثیر سه گروه از متغیرهای درونی به شرح زیر قرار می گیرد:
- مشخصههای شرکت: مانند اندازهی شرکت، طرز تلقی مدیریت تسبت به صادرات
- قابلیتهای شرکت: مانند دانش بازاریابی و فناوری
- استراتژی بازاریابی بین المللی: مانند بازارهای هدف، روش ورود و تطبیق آمیختهی بازاریابی با بازارهای هدف
استفاده از برنامههای تشویق صادرات، دانش و اطلاعات عملی صادرات را افزایش میدهد، طرز تلقی و ادراک مدیران از محیط بازار صادراتی را تحریک میکند و تعهد به صادرات را نیز ارتقاء میبخشد و از این طریق به طور مستقیم بر استراتژی صادرات و عملکرد صادرات تاثیر میگذارد (گنجتورک و کوتیب[7]، 2004، ص 512).
اگر مدیران شرکتها، محرکهای صادراتی مختلف را درک کرده و قدرت آنها را بالا برآورد کنند، ممکن است صادرات را به عنوان یک استراتژی پذیرفته و رفتار صادراتی را آغاز نمایند. محرکها یا انگیزاننده های صادرات را میتوان براساس منبع محرک، به دو دسته محرکهای درونی و محرکهای بیرونی تقسیم نمود. محرکهای درونی عواملی هستند که به محیط داخلی شرکت مربوط میباشند اما محرکهای بیرونی ریشه در محیط کشور مادر یا کشور بیگانه دارند. به علاوه، میتوان براساس ماهیت محرکها، آنها را به محرکهای فعال و محرکهای واکنشی دسته بندی نمود. در این دسته بندی، محرکهای پیش فعال، محرک هایی هستند که ناشی از شایستگیها و توانمندیهای داخلی و منحصر به فرد شرکتها میباشند. این فاکتورها، فاکتورهای کششی نامیده میشوند. محرکهای واکنشی یا فاکتورهای فشار، محرکهایی هستند که موجب درگیر شدن شرکت در صادرات برای پاسخ به فشار یا تحریک عوامل محیطی میشوند. بنابراین، برنامههای تشویق صادرات محرکهای بیرونی و واکنشی صادرات هستند که ممکن است بر عملکرد یا استراتژی صادرات شرکتها تاثیر داشته باشند. زمانی که یک شرکت با دو راهی تصمیمگیری برای شروع یا ادامه ی صادرات مواجه میشود، گرایش عمومی به سمت تصمیم به عدم صادرات است. گرایش به عدم صادرات را میتوان به موانع صادراتی نسبت داد. موانع صادراتی شامل موانع نگرشی، ساختاری یا عملیاتی هستند و موجب پنهان ماندن یا عدم شکوفایی تواناییهای شرکتها در شروع یا گسترش و ادامهی فعالیت های صادراتی میشوند (حسینی و همکاران، 1389، ص 26).
[1] Seringhaus and Rosson
[2] Cavusgil
[3] Seringhaus and Rosson
[4] Katsileas
[5] Czinkota
[6] Aabey and Slater
[7] Gencturk and Kotabe
